یادداشت ها - تَرَنّم عفاف
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.با کلیک بر روی +1 وب ما را در گوگل محبوب کنید

منو وبلاگ
رتبه وبلاگ
دوستان من
*


وای به حالمان اگر ...                                                    

کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را میدهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه میرسیم!

نکند عکس شهدا را ببینیم و عکس آنها عمل کنیم...




برچسب‌ها: یادداشت ها،
| دوشنبه 91/7/17 | | 2:15 عصر | | دنیای من |
سیاهه ی قلم                                                    

خواهرم بس کن! (تقـدیم به منتظـرانِ بازگشت)

سلام بر تو ای دختر ایران و ای خواهر من،

من فرزند ایرانم، یکی از برادران و خواهرانِ تو!

 حرف هایم شنیدنی است. تو را به قدر یک قلبِ شکسته قسم می دهم، سیاهه ی قلمم را بخوان. خدا کند ضرر نکنی!

امروز هوا چطور بود؟ روز خوبی بود نه؟ چه فرقی با دیروز داشت؟ امروز به خدا چی گفتی؟ وای... ببخش، چقدر سوال می پرسم. آخر می دانی احساس می کنم هوا گرد و غبار دارد. آسمان هم چنگی به دل نمی زند. فکر می کنم امروز مثل دیروز بود و گویا فرقی نکرده. ولی هر چه نگاه کردم هیچ کس را مهربان تر از خدا ندیدم. تو چطور فکر می کنی؟

راستی آیا این حرف درست است که بعضی از دخترانِ ایران، خدا را فراموش کرده اند؟ جدیداً به چشمهایم سوء ظن پیدا کرده ام ولی نمی دانم چرا هر چه می شنوم به طرفداری از چشمهایم بر می خیزند. به نظرم رسیده حرف هایی هست که درست گفته نمی شود. همچنین گویا گوش هایی خوب نمی شنوند. آه ...

خدا لعنت کند آنهایی را که با حیای دختران و زنانِ ایران بازی کردند. نفرینِ آفریدگارِ لطافت و زیبایی، بر کسانی باد که   برای کسب مطامعِ کثیف و بی مقدار این دنیای فانی، عفت و پاکیزگیِ یک دختر ایرانی را، ظالمانه و با تحمیق و تمسخر از او ستاندند و بخش عظیمی از سرمایه های معنوی اش را به یغما بردند.

به نظر تو آیا دارم شعار می دهم؟ نه! صبر کن بقیه اش مانده.

کدام شعار؟! دیگر زمانی برای شعار دادن باقی نمانده است.  روزی نیست که دست غارتِ ابتذال و فساد به سوی گروهی از خواهرانم دراز نشود و عده ای را تا مرز سوختنِ همه سرمایه های معنوی اش به اسیری نبَرَد. سرمایه ی عفافِ تنی چند از دختران ایران دارد در آتش می سوزد و گاه زبانه می کشد و تو آن وقت فکر می کنی دارم شعار می دهم؟!

ادامه مطلب...


برچسب‌ها: یادداشت ها،

| دوشنبه 91/7/17 | | 11:43 صبح | | دنیای من |
چاره اندیشی                                                    


باور کنین دیگه کاسه صبرم سر ریز کرده و دیگه تحمل ندارم .

چشمهام داغ شدن و به جوش اومدن . نگاه نمیکنم ولی اونا دیده میشن .

بابا به خدااااااااا هر چیزی حدی داره و هر انحرافی رو تا حدی میشه تحمل کرد . یکی میاد لاف میزنه میگه 90 درصد جامعه با مفهوم حجاب آشنایی دارن ، یکی نیس بگه آخه اگه آشنایی دارن پس چرا 99 درصد بی حجابن ؟؟؟؟؟

دوستان بی حجابی داره از حد خودش تجاوز می کنه و اگه کاری نکنیم فردا آب از سرمان هم میگذره ...

 

زلف هاشان را پریشان می کنند
چهره هاشان را درخشان می کنند
گونه ها را سرخ چشمان را سیاه
آن چه زشت است گفتنش آن می کنند
بعد می آیند توی کوچه ها
هی هوسرانی چو حیوان می کنند
و این نمیدانند شاید این همه
در پناه لطف شیطان می کنند
شرم و خجلت نیست در آیینشان
شرم و خجلت را هراسان می کنند
چه نمیدانید این قطامیان
با دل خلق مسلمان می کنند
جاهلیت را نمایان کرده اند
دم به دم توهین به قرآن می کنند
دشمنان امروز محرم تر شدند
جلوه ها در خانه هامان می کنند
از سراب و باتلاق فیلم ها
قصد دل های جوانان می کنند
عرصه ی سیمرغ را آلوده اند
خرمگس هایی که جولان می کنند
چاره ای ای همرهانم چاره ای
شهر را دارند ویران می کنند

 




برچسب‌ها: یادداشت ها،دست نوشته های من،
| یکشنبه 91/7/16 | | 11:50 صبح | | دنیای من |
کی حالمو درک میکنه؟                                                    

حالم گرفتــــه .....
حالــــــــم گرفته از این شهـــــر...!!!!
که آدم هایش همچون هـوایش ناپایدارنــد...!
گاه آنقدر پاک که باورت نمی شــــــــــــود...!
گاه چنان آلوده که نفست می گیـــــــــرد...!




برچسب‌ها: یادداشت ها،
| شنبه 91/7/15 | | 10:31 صبح | | دنیای من |
بی غیرتی مردان یا بی عفتی زنان ؟؟!!!                                                    

وبلاگ ترنم عفاف





تا حالا فکر کرده اید که چرا زن ها بی عفت شده اند ؟ یا اینکه چرا مردها انقدر بی غیرت شده اند ؟؟
به نظر شما اول مردها بی غیرت و بعد زن ها بی عفت شده اند یا برعکس زن ها بی عفت و بعد مردها بی غیرت شده اند ؟؟
کمی فکر کنید …
قضیه ،قضیه ی مرغ و تخم مرغ هست
اول مرغ بود یا تخم مرغ ؟؟
خیلی فکر نکنید …
بی غیرتی و بی عفتی هر دو جنس ،امری وابسته هستند و هر دو به هم دامن می زنند و همدیگر را گسترده تر می کنند .
مرد بی غیرت جلوی زن بی عفتش را نمی گیرد و آن زن بی عفت ، مردی را در کوچه و خیابان بی غیرت می کند و این چرخه ادامه دارد و به همین دلیل این بی غیرتی و بی عفتی مکمل یکدیگر هستند .
اگر مرد غیرت داشته باشد زن بی عفت نمی شود و اگر زن بی عفت نباشد مرد بی غیرت نمی شود !
حالا متوجه شدید اول بی غیرتی بوده است یا بی عفتی ؟؟؟
بالاخره تقصیر را گردن چه جنسی بیندازیم ؟؟

 




برچسب‌ها: یادداشت ها،
| جمعه 91/7/14 | | 12:57 عصر | | دنیای من |
چشماتو درویش کن!!                                                    

وبلاگ ترنم عفاف

 

این نوع بیماری بیشتر در مردان وجود دارد چون آن ها با یک نگاه خود به تمام تفاوت های زنان بایکدیگر پی می برند. مردان بیشتر با دید مقایسه ای و غریزه ای به جنس مخالف خود نگاه می کنند.

به گزارش سرویس زنان جهان؛ احمد مطهری در کنترل جنسی نوشته است: فلسفه چشم چرانی جز این نیست که فرد با تمرکز هنگام نگاه،‌تخیلاتش را به خدمت می گیرد و در دنیای خیالات به هوسرانی می پردازد. بنابراین آن چه نگاه را لذت آفرین می کند، تخیلاتی است که فرد به وسیله نگاه در درون خود می پرورد.


در مرد غریزه جنسی فوق العاده قوی است که باعث می شود او به شدت به زن عشق بورزد و این غریزه اگر به طور صحیح اشباع نشود خطرناک ترین غریزه ای است که صاحبش را به لغزش های خطیر و ویران گر برای خود و اجتماع وا می دارد. نگاه مرد به زن همچون جرقه ای است که آتش غریزه ی جنسی را شعله ور می سازد و این مطلب در غیر انسان نیز به خوبی مشهود است.

 

ادامه مطلب...


برچسب‌ها: یادداشت ها،

| جمعه 91/7/14 | | 12:39 عصر | | دنیای من |
چرا بی حجابی تمدن شده ؟؟                                                    

وبلاگ ترنم عفاف

اکثر خانم های بدحجاب یا شل حجاب، اگه ازشون پرسیده بشه که شما چرا حجاب اسلامی را آنطور که باید و شاید رعایت نمی کنید، احتمالاً یکی یا چندتا از دلایل زیر رو براتون بشمارند:


- چون دوست دارم "شیک پوش" باشم.
- چون از محدودیت بدم میاد، دوست دارم با لباس راحت تر، آزادانه به کارام برسم.
- چون عاشق "تنوع" هستم، از یکدستی و تک رنگی خوشم نمیاد
- چون از دست حکومت یا دولت (حالا به هر دلیلی) عصبانی هستم؛ و میخوام با این کارم اعتراضم رو بهشون نشون بدم.
- چون دوست دارم همیشه، از بقیه متفاوت باشم، تاپ باشم.
- چون میخوام مثل همه باشم، نمی خوام از مد عقب بمونم. (برعکس بالایی)

ادامه مطلب...


برچسب‌ها: یادداشت ها،

| جمعه 91/7/14 | | 11:22 صبح | | دنیای من |
نماز بی حجاب                                                    

 

وبلاگ ترنم عفاف

 

خدمت امام صادق (ع) نقل می کنند که یک فردی است که شیعه ی شما است و می گوید من شیعه ی جعفری هستم . نماز هم می خواند ولی دزدی می کند ما بابت کاری که می کند خجالت می کشیم و شرمنده هستیم چکار باید بکنیم ؟ اگر به ما یک چنین چیزی را می گفتند و با عرف جامعه ی ما می گفتند که نماز می خواند ولی دزدی می کند و خود را نیز شیعه می داند ما با تمام سوزدل چه می گفتیم ؟ می گفتیم که کاش نماز نمی خواند و لااقل آبروی نماز خوانها را نمی برد . اما امام صادق (ع) خلاف این را فرمودند ، گفتند نماز می خواند ؟ گفتند : بله آقا . ایشان گفتند که اگر نماز خوان است نماز او را نجات می دهد .

ادامه مطلب...


برچسب‌ها: یادداشت ها،

| پنج شنبه 91/7/13 | | 2:24 عصر | | دنیای من |
خانم تاکسی !!!                                                    

 

وبلاگ ترنم عفاف

بعضی از خانم ها مثل تاکسی اند و بعضی مثل ماشین شخصی!

 

 


ادامه مطلب...


برچسب‌ها: یادداشت ها،

| پنج شنبه 91/7/13 | | 11:22 صبح | | دنیای من |
صف عابربانک                                                    

 

دیروز رفته بودم عابربانک که پول بگیرم. یک خانم جوونی مشغول کار با دستگاه بود که همون اول طرز بد ایستادنش زد تو چشمم. تقریباً لم داده بود به دستگاه. و یک آقایی هم با فاصله روی پله بانک نشسته بود و نگاهش به اون سمت بود. فکر کردم شاید تو نوبته و منتظر تموم شدن کار خانم. رفتم کنارش و پرسیدم نفر بعدی شمایید؟ دیدم حواسش پرت پرته و تا خواست سوال منو آنالیز کنه خودشم نفهمید چی جواب داد. دیدم که بله، محو تماشای بدن خانم بود! (واقعا اینو که میگم خودمم تاسف می خورم چون دقیقا همین طور بود) !!!!!

 جالب اینکه این آقا چهره و پوشش موجهی داشت و اصلا به ذهن آدم خطور نمی کرد که بی کار نشسته باشه اونجا! دقت کردم دیدم خانمه غیر از بد ایستادن مانتوش هم خیلی تنگ، کوتاه و چسبیده س. اینقد دلم سوخت که گفتم بهش تذکر میدم ولی دیدم با وجود اون آقا اصلا درست نیست و احترام خانم هم زیر سوال میره. طبق تجربه ای که تو یکی از خاطرات جنبش حیا خونده بودم دیدم بازم میشه یه کاری کرد. رفتم درست جلوی خانم و پشت به آقا ایستادم. خلاصه خانم رفت و نوبت من شد و وقتی از جلوی آقا رد شد احساس کردم یه متلک هم بهش گفت. عصبانی برگشتم ولی دیدم حواسش پرت خانمه و بعدم پا شد و رفت. کارم که تموم شد داشتم مسیرم رو می رفتم که خانمه رو دیدم. آقاهم اون طرف پیاده رو بود و همچنان نگاهش به ... از جلوش که رد شدم یه نگاه با مکث و خیلی غضبناک بهش کردم و بعد با بی اعتنایی سرم رو چرخوندم و سرعتم رو بیشتر کردم تا رسیدم به خانم.

 گفتم ببخشید میتونم یه چیزی بگم؟ بنده خدا یه دفعه انگار ترسید. یه نیم نگاهی به پشت سرش کرد و با تعجب و تردید گفت بفرمایید. گفتم: ببخشید ولی فکر میکنم بهتره یه کم بهتر لباس بپوشید اون آقا داشت خیره خیره به شما نگاه می کرد. مشخص بود خودشم کاملا متوجه شده بود، ولی مثلا خونسرد شونه بالا انداخت و جواب داد: خب از این آدمای مریض زیادن.. خیلی جدی بهش گفتم: "به هرحال ما هم نباید طوری لباس بپوشیم که این طوری جلب توجه کنه". سری به نشونه تایید تکون داد ولی معلوم بود از حرفم خوشش نیمده. لبخندی بهش زدم و گفتم دوستانه بهتون گفتم. اونم لبخندی زد و گفت می دونم و از هم جدا شدیم.




برچسب‌ها: یادداشت ها،
| پنج شنبه 91/7/13 | | 12:0 صبح | | دنیای من |
<   <<   6   7      >
درباره وب


ترنم عفاف 

 

سلام بر تمامی برادران و خواهران ارزشی ام. از اینکه لطف نمودید و از وبلاگ من دیدن فرمودید بسیاراز شما سپاسگزارم . التماس دعا


مکان تبلیغات شما




کلام شهیدان

پیامک حجاب

سایر امکانات


Review http://sabooyeteshneh.parsiblog.com/ on alexa.com

آمار وبلاگ

بازدید امروز : 54
بازدید دیروز : 25
کل بازدید : 225915
کل یادداشتها ها : 113




سایتهای برتر ایرانی
 تحلیل آمار سایت و وبلاگ