تَرَنّم عفاف
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.با کلیک بر روی +1 وب ما را در گوگل محبوب کنید

منو وبلاگ
رتبه وبلاگ
دوستان من
*


مسابقه وصایای شهدای سایت لاله ها                                                    
[تصویر:  ax.jpg]

این وصیت نامه هاییکه این عزیزان می نویسند مطالعه کنید،پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند ،یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها رو بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید. «امام خمینی(ره)»
پنجمین مسابقه سایت لاله ها با موضوع "وصایای شهدا" با اجرای این سایت و پشتیبانی ستاد یادواره شهدای بخش کومله برگزار می گردد.
در این مسابقه ما از تعداد زیادی وصیتنامه شهدای شهر کومله، 5 وصیتنامه انتخاب کردیم و از بین انها 10 سوال طرح کردیم. کافیست به این 10 سوال پاسخ صحیح دهید تا به قید قرعه (از بین کسانی که دقیقا به جواب های صحیح اشاره کنند) برنده یکی از 15 جوایز نفیس مسابقه شوید.
هدف اصلی این مسابقه بازخوانی این وصیت نامه ها توسط شما بازدیدکنندگان محترم می باشد زیرا تک تک جملات این وصیت نامه ها جای تفکر دارند.

ادامه مطلب...

| شنبه 92/6/9 | | 5:43 عصر | | دنیای من |
وقتی امام معصوم میترسد...                                                    

برایم جالب بود وقتی با شهامتی مثال زدنی ایستاد و گفت: «اینکه تو به خودت شک داری به من ربطی نداره؛ من که به خودم شک ندارم. صدتا از اینام که بیان و برن من عین خیالم نیست؛ آدم اگه فکرش خراب نباشه با دیدن این قیافه ها و لباس ها طوریش نمیشه...»
وقتی دیدم داغ کرده و داره یه تیکه میره جلو، چیزی نگفتم و گذاشتم تموم حرفاشو بزنه؛ گفتم بزارم هر چی تو دلش عقده شده بریزه بیرون، منم میشم یه گوش شنوا که هیچ عکس العملی نشون نمیده.
حرفاش که تموم شد، خداحافظی کرد و رفت. منم سریع دست به قلم شدم و براش اینطور نامه نوشتم:
علی آقای گل سلام، نخواستم با جرّ و بحث کردن ناراحتت کنم ولی گفتم اگه این سخن امام صادق رو بخونی بد نیست؛

«امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت علی(ع) بر زنان سلام می کرد ولی کراهت داشت که بر زنان جوان سلام نماید، و می فرمود: نگران هستم از این که از صدای آنها تعجب نمایم و این کار ضررش برای من بیش از ثواب آن باشد!»(1)
علی جان فقط یک سوال باقی میماند؛ از چیزی که امام معصوم از آن خوف داشت و میترسید، تو نمی ترسی؟

(1) اصول کافی ج 2، ص 648



| جمعه 92/2/6 | | 7:18 عصر | | دنیای من |
بهترین بابای دنیا                                                    

ما همان مداد رنگی های بچه گانه ایم

خیال می کنیم بزرگ شده ایم...

رفتارمان را ببین!

می گویند بابا، می نویسیم بابا. می گویند نان، می نویسیم نان. می گویند داد، می نویسیم داد.

اصلا انگار از خودمان اراده ای نداریم

انگار نه انگار آنهایی که دارند برایمان خط مشی تعریف می کنند دشمنند...

انگار نه انگار که از ما کینه به دل دارند

و ما درست مثل بچه گی هایمان، بدون اینکه بدانیم چه تصویری را رنگ می کنیم

با خوشحالی خودمان را روی پاذلِ بی رنگ و لعابشان می کشیم...

انگار نه انگار که این پاذل قرار است برای سرنگونی خودمان رنگ شود!

انگار نه انگار که رنگ و لعابِ این پاذل قرار است وجود ما را بی رنگ و لعاب کند!

بابا آب دادشان را طوری می خوانند که ناخود آگاه یادمان می رود چه بابایی داشتیم...

چه بابای خوبی...

بابایی که به جای نان برایمان جان می داد

و به جای آب برایمان خون می داد.

بابایی که نمی گذاشت رنگ و بوی او در خانه مان تجلی پیدا کند...

بابایی که نمی گذاشت صدای او به گوش خانه هایمان برسد.

بابای خوبم! بهترین بابای دنیا!

دوست دارم رنگم را مثل تو سُرخ انتخاب کنم

مداد تراشی بردارم و زنگار از نوکِ قلمم بگیرم و با خطی سرخ بنویسم:

راهت را ادامه می دهم بابای خوبم. بهترین بابای دنیا...

ادامه مطلب...

| چهارشنبه 92/1/14 | | 5:58 عصر | | دنیای من |
پاداش رعایت عفاف و محجبه ها                                                    
خداوند چه می دهد به کسی که:
مسخره شدن را به جان می خرد!
محدودیت های لباس بلند را تحمل می کند!
تا
خانواده ها متزلزل نشوند.  
امام صادق (با احترام بیشتر ذکر بشود) (علیه السلام) برای او از خداوند طلب رحمت کرده است. (1)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) انسان عفیف را جزء اولین وارد شوندگان بهشت می داند. (2)

و بالاتر از همه ی اینها:
خداوند او را دوست می دارد. (3)

===========================
(1) امام صادق علیه السلام می فرمایند: رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ عَبْداً عَفَّ وَ تَعَفَّفَ: خداوند بنده ی عفیف، عفت پیشه را دوست دارد. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال: 183)
(2) امام رضا (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل می کنند: أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ شَهِیدٌ وَ عَبْدٌ مَمْلُوکٌ أَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ وَ نَصَحَ لِسَیِّدِهِ وَ رَجُلٌ عَفِیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِبَادَةٍ: اولین کسانی که وارد بهشت می شوند 3 گروه هستند: اول: شهداء؛ دوم: بنده ای که عبادت پروردگارش را نیکو انجام بدهد و برای آقایش خیر خواه باشد؛ سوم: انسانِ عفیفِ عفت پیشه ای که بندگی خداوند را انجام دهد. (بحار الأنوار 68 : 272)
(3) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداوند انسان آبرومند بردبار با عفّت عفّت‏ پیشه‏ را دوست دارد. (کافى، ج2، ص112، ح8)


| جمعه 92/1/9 | | 1:2 عصر | | دنیای من |
پیوند عید و فاطمیه                                                    


سلام به همه دوستان و سال نو بر شما مبارک. امیدوارم سال خوبی داشته باشید.

بحثی که این روزها در مورد پیوند عید و ایام فاطمیه مطرح شده اینه که ما فقط میتونیم 5 روز اول دید و بازدید بریم و بقیه شو باید کنج خونه بشینیم؟

اول یه سر میزنیم به رساله دانشجویی که سوالی به این مضمون پرسیده شده که مراسم ازدواج در ایام فاطمیه چه حکمی داره؟

برگزاری این نوع مراسم(ازدواج) اگر توام با معصیت و یا هتک حرمت به حضرت زهرا (سلام الله علیها)نباشد، اشکال ندارد. اما برای مومنان سزاوار است که حرمت این ایام را پاس بدارند و از انجام کارهای شادی آفرین بپرهیزند.
ضمن اینکه یادآوری می شود در احادیث هم گفته شده شیعیان ما کسانی هستند که در شادی ما شادند و در حزن ما محزون اند.

مستفاد از زساله دانشجویی،ج16(به نقل از: صراط النجاه آیه الله تبریزی،ج5،س521، و دفاترسایر مراجع)

 

پ.ن

از این جواب میشه استنباط کرد که صرف دید و بازدید و صله رحم در ایام عید مشکلی نداره، حتی گفتن و خندیدن در حد معمول عرفی هم مشکلی نداره ولی از انجام کارهای شادی آفرین مثل گذاشتن موسیقی های شاد و رفتارهایی از این دست باید خود داری بشه....

البته اینم بگم که این حکم شرعیشه، ولی اگه کسی بتونه احتیاط کنه و توی همون چهار پنج روز اول دید و بازدیدهاشو انجام بده بهتره...



| جمعه 92/1/2 | | 12:0 عصر | | دنیای من |
فراتر از باور(3)                                                    

 

فراتر از باور(3)

 

نویسنده:حجت الاسلام شیخ محمد رضا النعمانی
ترجمه: مهرداد آزاد




 
واپسین فصل از حیات مبارزاتی شهیده آمنه صدر

نقش هدایتی بنت الهدی
 

بنت الهدی در آن شرایط وخیم و بحرانی حصر در خانه، نقش بسیار مهم دیگری را هم ایفا می کرد و آن مراقبت از محیط پیرامون خانه بود. در ماه نخست حصر، ما از اتفاقات پیرامون خود بی اطلاع بودیم و از تدابیر و اقدامات مخفیانه رژیم در مورد سید شهید و خانواده اش خبری نداشتیم و نمی دانستیم که آیا برای نفوذ جنایتکاران به داخل خانه سید شهید و مثلاً برای کشتن ایشان به دور از چشم ها راهی ایجاد کرده؟ آیا خانه های مجاور را مصادره یا تصرف کرده تا محاصره را تشدید کند و دست به جنایتی بزند و یا اقدامات جاسوسی و کنترل و غیره را انجام دهد؟ همه اینها برای ما نامعلوم بود. امکان کسب اطلاع درباره این مسائل به صورت فعال برای من مقدور نبود، چون سید شهید، رفتن من به پشت بام را در روز روشن به مصلحت نمی دانست. جزئیات این مسئله را در کتاب خود، سال های رنج، آورده ایم.
در اینجا نوبت به بنت الهدی می رسید که چشم بیدار اعضای خانه و مراقب تمام اتفاقات و رویدادها و حرکت های یپرامون بود. ذکر این نکته را برای حفظ در تاریخ ضروری می دانم که ما در آن دوران، هیچ اقدام و یا رفتار منفی و نامتعارفی را از سوی همسایگان بیت سید شهید مشاهده نکردیم، اما این طبیعی بود که در آن اوضاع و احوال، در مورد هر چیزی و هر کسی جانب احتیاط را رعایت کنیم. چون آن وضعیت، طبیعتاً چنین رفتاری را ایجاب می کرد. شهیده بنت الهدی به پشت بام می رفت و چنین وانمود می کرد که دارد لباس های شسته شده را روی طناب پهن می کند و به این بهانه، نگاهی سریع به محلی که از آنجا کسب اطلاع می کرد، می انداخت. اینکار معمولاً شب ها و گاهی روزها انجام می شد. این عمل مدتی ادامه یافت تا اینکه یقین کردیم خطری در پیرامون خانه شهید وجود ندارد.
ما از طریق شکستگی کوچک پنجره ای مشرف به بیرون، بخشی از کوچه را تحت نظر داشتیم و از تعداد نیروهای امنیتی و نوع رفتارهای آنان مطلع می شدیم و حتی به مکالمات بی سیم و گفت و گوهای آنان گوش می دادیم. بخش دیگر کوچه که در آنجا هم نیروها جمع بودند. در دیدرس ما نبود. ولی صداهایشان را می شنیدیم. بنت الهدی به بهانه گذاشتن سطل زباله در بیرون خانه نگاهی به بیرون می انداخت و پس از برانداز کردن کوچه، وارد خانه می شد و مشاهدات خود را برای ما نقل می کرد. او زمان خاصی را برای این کار تعیین نکرده بود و برخی از اوقات که تحرکی غیر عادی را در کوچه احساس می کردیم، او به همین بهانه از در خارج می شد و زباله را می گذاشت و از وضعیت کوچه باخبر می شد.
| یکشنبه 91/12/13 | | 12:0 صبح | | دنیای من |
فراتر از باور(2)                                                    

 

فراتر از باور(2)
نویسنده:حجت الاسلام شیخ محمد رضا النعمانی
ترجمه: مهرداد آزاد



 
واپسین فصل از حیات مبارزاتی شهیده آمنه صدر

اقدام با شکوه زنان مسلمان عراقی
 

برای حفظ تاریخ در اینجا به اقدامی برجسته و باعظمت از زن مسلمان عراقی اشاره می کنم. وقتی خبر بازداشت سید شهید منتشر شد، ده ها تن از پیروان زهرا (سلام الله علیها)، با نادیده گرفتن محاصره خانه توسط نیروهای امنیتی که هر فردی را که نزدیک خانه می آمد، بازداشت می کردند؛ به سوی خانه سید روانه شدند. یکی از آنها (اسمش را نمی دانم) که از خاندان آل فرج الله، خاندانی اهل علم و شرافت که شهدای بسیاری از جمله حجت الاسلام شیخ عبدالرحیم فرج الله از دوستان نزدیک سید شهید را تقدیم کرده است، بود، شروع به جر و بحث با نیروهای امنیتی کرد تا با سرگرم کردن آنها، دیگر زنان به خانه سید وارد شوند. این زن قهرمان توانست با زمینه سازی و تدبیر خود، بسیاری از آن زنان را به داخل خانه و دیدار با بنت الهدی هدایت کند. این را هم بگویم که رژیم جنایتکار بعث بسیاری از زنان مؤمنه را، اعم از کسانی که در تظاهرات اعتراض آمیز حرم علوی شرکت کرده و یا به خانه شهید صدر آمده بودند، بازداشت و عده ای را شهید کرد و از تعدادی از آنان هیچ اثری وجود ندارد.
برخی ممکن است میزان اهمیت و عمق خطرات دیدار از خانه سید شهید در آن شرایط خفقان آور را درک نکنند و کسی که در کشوری آزاد زندگی می کند، این اقدام را کاری ساده و یپش پاافتاده قلمداد کند، اما از نظر قوانین صدام تکریتی و سازمان های سرکوبگر او، این کار، جنایتی بزرگ و اقدامی منتهی به اعدام و یا زندان ابد محسوب می شد؛ همچنان که برای عده ای از آنان چنین شد.
پس از خروش زینبی بنت الهدی، تظاهراتی از حرم امام علی(علیه السلام) با حضور مردان و زنان عراقی به راه افتاد و در پی تظاهرات، رژیم مجبور شد سید شهید را آزاد کند.(1). ساعاتی بعد سید شهید از اداره امنیت با خانواده اش تماس گرفت و به آنان اطلاع داد که بعد از چند ساعت به نجف می رسد، تقریباً یک ساعت بعد از این تماس که نشان می داد سید شهید در راه بغداد به نجف است، «ابواسماء» جنایتکار، رئیس شعبه پنجم سازمان امنیت با منزل تماس گرفت و درخواست گفت و گو با بنت الهدی را کرد. وی در این مکالمه تلفنی به بنت الهدی گفت، «این چه هیاهو و تظاهراتی است که علیه ما به پا کرده ای؟» بنت الهدی گفت، «آیا می دانی نیروهای امنیتی شما چه کردند و آیا تو نمی دانی که سید دستگیر شده؟ مردم نسبت به کارها و رفتارهای شما دست به اعتراض زده اند.» ابواسماء گفت، «اتفاقی نیفتاده که این کارها بشود. کل ماجرا این بوده که رهبری خواستار ملاقات با سید بود. همین! هیچ دستوری برای بازداشت ایشان در کار نبوده است.» بنت الهدی گفت، «آیا آمدن رئیس اداره امنیت نجف در ساعت شش صبح، آن هم با این همه نیرو و محاصره خانه از سر شب تا دم صبح، فقط به خاطر انجام ملاقات بوده است؟» بنت الهدی پس از این تماس تلفنی به من گفت، «این جنایتکار، با حالت تشویش و دستپاچگی صحبت می کرد. به نظر من علت آزاد کردن سید، برپایی اعتراضات گسترده در نجف و شهرهای دیگر عراق بود که باعث هراس رژیم و اجبار او به آزادی سید شهید شد. والا همین جنایتکار (ابواسماء) در همان روز که سید را به اداره امنیت برده بودند، یپش از آنکه از خبر تظاهرات اعتراض آمیز باخبر شود، خطاب به سید شهید گفته بود، «به خاطر اینکه جلوی من ایستادی، زبانت را خواهم برید.» این سخن او نشان می دهد که رژیم تصمیم داشت در همان بازداشت، سید شهید صدر را اعدام کند.

فراتر از باور(2)

ادامه مطلب...

| یکشنبه 91/12/13 | | 12:0 صبح | | دنیای من |
فراتر از باور(1)                                                    
فراتر از باور(1)
نویسنده:حجت الاسلام شیخ محمد رضا النعمانی
ترجمه: مهرداد آزاد




 
واپسین فصل از حیات مبارزاتی شهیده آمنه صدر
این بخش از زندگی سیده شهیده آمنه صدر معروف به بنت الهدی (ره)، از درخشندگی خاصی برخوردار و بیانگر حقیقت جاودانه آن شهیده و جبنه های واقعی شخصیت اوست. باید اذعان کنم که به رغم زمانی طولانی که با شهید صدر و خواهر مظلومه اش زندگی کردم؛ بنت الهدی را هیچگاه به اندازه ای که در نه ماه آخر حیات مبارکش شناختم؛ نشناخته بودم. گویا در خوابی توأم با اعجاب و حزن و حسرت و یا تعجب و حیرت به سر می بردم. در باورمان هم نمی گنجد که زندگی آن بزرگ زن به پایان رسیده است، در حالی که آن طور که باید و شاید او را نشناختیم و حق او را به جا نیاوردیم.
با یقین و اطمینان می گویم که این مصیبت ها و سختی ها هستند که حقیقت وجودی آدمی را به مرحله ظهور و بروز می رسانند و ابعاد واقعی و صلابت ایمان او را به نمایش می گذارند، نه روزهای خوشی و دوران رفاه و روزمرگی و ثبات که فضای غیرشفاف بر آنها حاکم است و سیاه و سفید درهم می آمیزند و حقیقت وجود آدمی به درستی نمایان نمی شود.
در رفتارهای بنت الهدی در دوران حصر، ویژگی های بی شماری را مشاهده کردم که مرا واقعاً تکان می داد: ایمانی که کوه ها قادر به سست کردن آن نبودند؛ اراده ای که طوفان ها نمی توانستند آن را تضعیف کنند؛ عقل و درایتی که قدرت تشخیص درست را از نادرست را به کمال داشت و ثبات و آرامشی که سختی ها را تاب می آورد و جذب ناشدنی ها را جذب می کرد. او در قبال مشکلات و ناملایمات با روحی هدایتگر و انعطاف پذیر و آزادمنش و مطمئن از درستی راه حل و عمل خود و در عین حال قاطعانه و با ثبات و قوی و بابینشی روشن عمل می کرد. من یقین دارم که هر چه درباره این بانوی مظلوم بنویسم، تمامی ابعاد شخصیت وی را شامل نمی شود و این گناه من نیست. زیرا جامعه و آداب و رسوم موجود و بی توجهی عامه مردم نسبت به شخصیت های بزرگ و غفلت آنها از انجام وظایف و مسئولیت هایشان در قبال آنها، این نقصان را پدید آورده و همگان در این تقصیر، سهیمند.
اینک این بخش از تاریخ شکوهمند و باعظمتمان را مرور می کنیم با این امید که شاهدی باشد بر وفاداری ما به راه حق و حق مداران، هر چند، هر قدر نسبت به آنها و راهی که پیموده اند؛ اظهار وفاداری و ایفای وظیفه کنیم؛ باز هم خون پاکشان، دینی برعهده ما و امانتی بر دوش ما و مسئولیتی است که نسل های آینده را به خونخواهی حقیقی آنها که خونشان به خاطر اسلام ریخته شده ما شاهد آن بودیم و آنها نیز شاهد ما هستند؛ دعوت می کند؛ از این رو به همراه شما به مطالعه بخشی از تاریخ می پردازیم که سراسر الهام گرفته از ایمان عمیق و اعتقاد راسخ شهیده بنت الهدی است.
| یکشنبه 91/12/13 | | 12:0 صبح | | دنیای من |
شهید مریم فرهانیان                                                    

نام : مریم فرهانیان وصیتنامه شهیده مریم فرهانیان - به ولایت فقیه ارج بنهیم و بدانیم که الان امام خمینی بر ما ولایت دارد

تولد : 24 دی ماه سال 1342

محل تولد : آبادان در خانواده‌ای متوسط و مذهبی

تاریخ شهادت : 13 مرداد ماه 1363

محل شهادت : گلستان شهداء آبادان در اثر اصابت خمپاره دشمن

محل دفن : گلزار شهدای آبادان

در 14 سالگی با کمک برادر رشید خود «شهید مهدی فرهانیان» خود را مجهز به سلاح معرفت و بصیرت الهی کرد و با درک صحیح از وضعیت حاکم بر کشور و نیز ماهیت استکبار جهانی امپریالیسم،مبارزات خود را علیه ظلم های رژیم پهلوی آغاز کرد .

این شهیده بزرگوار با اوج‌گیری مبارزات مردم در جریان انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیمایی‌های مردمی علیه حکومت شاهنشاهی شرکت کرد و با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران به جمع این خیل عاشق پیوست و دوره‌های آموزشی را با موفقیت به پایان رساند.و با آغاز جنگ تحمیلی درشهر آبادان را ترک نکرد و دوشادوش برادران رزمنده به دفاع ازخاک کشورش پرداخت .

شهیده مریم فرهانیان درسن 17 سالگی در بیمارستان امام خمینی (ره) آبادان مشغول امداد‌گری شد و به مدت سه سال به کار امدادگری و پرستاری از مجروحین جنگ در بیمارستان های مختلف آبادان ادامه داد که در این مدت یک بار به شدت زخمی شد و به اجبار در بیمارستان بستری شد .

وی کسی بود که زینب وار از برادران رزمنده مجروح پرستاری می کرد.مریم فرهانیان یکی از 18 نفر خواهران، امدادگران داوطلب بود که در زمان جنگ در بیمارستان طالقانی آبادان در قسمتهای مختلف، خالصانه خدمت کرد وی در تمام مدت عمر گرانبهایش با بیداری و هوشیاری سیاسی، دینی زندگی کرد رفتار و منش این شهیده الگوی زن مسلمان ایرانیست .

این شهیده بزرگوار از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا روز شهادت با بیداری کامل و حس زیبای عشق و ایثار در شهر مقاوم آبادان مشغول خدمت و ترویج اخلاق، رفتار و منش یک زن مسلمان بود. به هنگام شکست محاصره آبادان و آزادی خرمشهر و بسیاری از عملیات‌های دیگر فعالیت چشمگیری داشت تا بالاخره بر اثر متوقف شدن عملیات پس از آزادی خرمشهر به‌منظور رسیدگی به خانواده شهدا در واحد فرهنگی بنیاد شهید آبادان مشغول فعالیت شد .
ادامه مطلب...

| جمعه 91/12/11 | | 12:0 صبح | | دنیای من |
قاصد شاه                                                    

پس از پیروزی انقلاب، به فرمان حضرت امام(ره)به امامت جمعه یزد منصوب شد و در تعمیر 18 مسجد، تاسیس و تعمیر 19 مدرسه علوم دینی، تاسیس سازمانهای خیریه و بنیاد صدوق قم به مساحت 220 هزار متر مربع و ... نقش داشت.

به دلیل تاثیرگذاری فراوان در جریان انقلاب از خشم و کینه دشمن در امان نماند و در رمضان سال 1360 (ه . ش) بعد از نماز پرشکوه جمعه، مورد حمله منافقین قرارگرفت و در سن 75 سالگی شربت وصال محبوب را سرکشید.
به گزارش برنا  شهید  محمد صدوقی  خود را اینگونه معرفی می کند:«در سال 1327 هجری قمری، 75 سال پیش، در خانواده‌‌ای روحانی در یزد متولد شدم. پدرم مرحوم آقا میرزا ابوطالب، یکی از روحانیون معروف این استان بود و در مسجد روضه محمدیه سمت امامت داشت و مرجعیت تامه برای کارهایی که مردم داشتند، از اسناد و قبالجات و بطور کلی کارهایی که در آن دوره به دست روحانیت بود، تخصص فوق‌العاده‌ای داشت. کمتر کسی در این استان می‌توانست مثل ایشان اسناد شرعیه تنظیم کند.

پدرم فرزند مرحوم میرزا محمدرضا  
کرمانشاهی، یکی از علمای بزرگ این استان بود و ایشان هم فرزند مرحوم آخوند ملا محمد مهدی  کرمانشاهی  بود. سال ورود آخوند ملا محمدمهدی به یزد، روشن نیست چرا که ایشان به وسیله فتحعلی شاه از کرمانشاه به یزد تبعید شدند. تنها مدرکی که ما برای صدوقی بودن داریم و اینکه از نواده‌های مرحوم صدوق بزرگ می‌باشیم، همان لوح تاریخی جد بزرگ و جد دوم ماست که در لوح قبرشان این جمله هست: «الذی کان بالصدق نطوق کیف و هو من نجل الصدوق» کسی که به صدق و راستگویی سخن می‌گفت چگونه چنین نباشد و حال آنکه او از نسل صدوق باشد، و به این جهت نیز شهرت ما صدوقی است. بنده در سن 7 سالگی پدر و در سن 9 سالگی مادرم را از دست دادم و پسر عم و ابوزوجه ما مرحوم آمیرزا محمد  کرمانشاهی  سرپرست و قیم ما بود.»


ادامه مطلب...

| پنج شنبه 91/12/10 | | 9:0 عصر | | دنیای من |
درباره وب


ترنم عفاف 

 

سلام بر تمامی برادران و خواهران ارزشی ام. از اینکه لطف نمودید و از وبلاگ من دیدن فرمودید بسیاراز شما سپاسگزارم . التماس دعا


مکان تبلیغات شما




کلام شهیدان

پیامک حجاب

سایر امکانات


Review http://sabooyeteshneh.parsiblog.com/ on alexa.com

آمار وبلاگ

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 221112
کل یادداشتها ها : 113




سایتهای برتر ایرانی
 تحلیل آمار سایت و وبلاگ