رهبر انقلاب اسلامی در فراز پایانی سخنانشان در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی، به آیاتی اشاره فرمودند که در آغاز بیاناتشان تلاوت کرده بودند: «آیاتى که در طلیعهى سخن تلاوت شد، دستورالعمل کامل و کارسازى است براى همیشه و بهویژه در این برههى حساس و سرنوشتساز.»
با پیروی از دستور پیامبر اعظم صلّیاللهعلیهوآله که فرمودهاند: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیکُمْ بِالْقُرْآن؛1 هرگاه آشوبها و فتنهها چون شب تار شما را در بر گرفت، به قرآن روی آورید،» رهبر انقلاب نیز از سه آیهی آغازین سورهی احزاب به عنوان دستورالعملی کامل و کارساز برای مسلمین جهان یاد کردند. ایشان سپس چهار امری را که خداوند متعال به پیامبرش امر فرموده، فهرستوار برشمردند. لذا در ادامه به تبیین بیشتر این آیات بیان برخی نکات دربارهی آنها میپردازیم.
بِسْمِاللَّهِالرَّحْمنِالرَّحِیمِ* یا أَیهَا النَّبِی ?تَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ ?لْکافِرِینَ وَ ?لْمُنافِقِینَ إِنَّ ?للَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً(1) وَ ?تَّبِعْ ما یوحى? إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ ?للَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً(2) وَ تَوَکَّلْ عَلَى ?للَّهِ وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلاً(3)
مفسران در مورد این آیات شأن نزولهاى مختلفى نقل کردهاند که تقریباً همه یک موضوع را تعقیب مىکند. از جمله اینکه گفتهاند این آیات در مورد «أبوسفیان» و بعضى دیگر از سران کفر و شرک نازل شد. آنان پس از جنگ «اُحُد» از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله امان گرفتند و وارد مدینه شدند. سپس به اتفاق «عبداللَّه بن اُبَىّ» و بعضى دیگر از دوستانشان خدمت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آمدند و عرض کردند: اى محمد! بیا و از بدگویى به خدایان ما -بتهاى لات و عزُى و منات- صرف نظر کن و بگو آنها براى پرستشکنندگانشان شفاعت مىکنند تا ما هم از تو دست برداریم، و آزاد هستى هر چه که مىخواهى دربارهی خدایت توصیف کنی.
این پیشنهاد آنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله را ناراحت کرد. عمر برخاست و گفت: اجازه بده تا آنها را از دم شمشیر بگذرانم. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «من به آنها امان دادهام. چنین چیزى ممکن نیست.» اما دستور داد آنها را از مدینه بیرون کنند. آیات فوق نازل شد و به پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستور داد که به اینگونه پیشنهادها اعتنا نکند.
خطابی فراگیر به همهی مؤمنین
اگرچه مخاطب این آیات شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآله است، ولى آشکار است که این دستور براى همهی مؤمنان و همهی مسلمانان جهان است؛ نسخهاى است نجاتبخش براى هر عصر و هر زمان، همانگونه که امام جعفر صادق علیهالسلام فرمودهاند: «نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِیّاکِ أَعْنی وَ ?سْمَعِی یا جَارَةُ» یعنی قرآن مانند این ضربالمثل عربى نازل شده که: «ایّاک أعْنى وَ ?سْمَعى یا جَارَة» یعنى به تو میگویم، ولى اى همسایهی تو گوش کن.
ناگفته پیدا است که مفهوم این دستورها به پیامبر این نیست که ایشان در مسألهی تقوا و ترک اطاعت کافران و منافقان کوتاهى کردهاند، این بیانات از یک سو جنبهای تأکیدی در مورد وظائف پیامبر صلیاللهعلیهوآله دارد و از سوى دیگر درسى است براى همهی مؤمنان. شاهد دیگر براى چنین تعمیمی این است که جملهی «إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً» خطاب به جمع و با فعل جمع آمده است. این آیه مىگوید: خدا بر آنچه شما میکنید آگاه است، در حالی که اگر تنها پیامبر صلیاللهعلیهوآله مورد خطاب این آیه بودند، چهبسا باید گفته میشد که: خدا بر آنچه تو میکنی آگاه است.
عمومیت عدم تبعیت از کافر و منافق
همانگونه که از شأن نزول آیات مشخص است، این آیات در مکه و پس از جنگ اُحُد نازل شده است. در آن هنگام کافران امید داشتند که قیام پیامبر صلیاللهعلیهوآله را شکست بدهند و دوباره بر کرسی قدرت تکیه بزنند. از طرفی منافقین نیز که از روی ناچاری یا برای رسیدن به جایگاه حکومتی، ظاهراً مسلمان شده بودند، به کارشکنیهای خود ادامه میدادند. در این شرایط بود که این آیات نازل شد؛ آیاتی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مؤمنین را در اطاعت امر الهی مستحکم میساخت و کافران و منافقان را ناامید میکرد.
آیهی آغازین این سوره در حق هر کافر و منافقی جاری است. حکم این آیه عمومیت دارد و تنها مختص زمان یا افراد نامبرده نیست؛ اگرچه دربارهی این اشخاص نازل شده است.
آسیبشناسی انقلابهای اسلامی
از خطرناکترین پرتگاههایى که بر سر راه رهبران بزرگ قرار دارد، مقولهی پیشنهادهاى سازشکارانهاى است که مخالفان مطرح مىکنند. از همینجا است که خطوط انحرافى بر سر راه رهبران قرار میگیرد و چهبسا که آنان را از مسیر اصلى بیرون ببرد و این آزمون بزرگى براى آنها است. مشرکان مکه و منافقان مدینه بارها کوشیدند تا با طرح پیشنهادهایى سازشکارانه، پیامبر گرامى اسلام صلیاللهعلیهوآله را از خط توحید منحرف کنند؛ از جمله همان که در شأن نزول آیهی فوق خواندیم.
اما نخستین آیات سورهی احزاب که نازل شد، به توطئهی آنها پایان داد و پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به ادامهی روش قاطعانهاش در خط توحید، بدون کمترین سازشی فراخواند. رهبر انقلاب نیز خطاب به مردم منطقه فرمودند: «شعارها و اصول باید تنقیح و با مبانى و محکمات اسلام تطبیق داده شوند. استقلال، آزادى، عدالتخواهى، تسلیم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفى تبعیضهاى قومى و نژادى و مذهبى، نفى صریح صهیونیزم؛ اینها ارکان نهضتهاى امروز کشورهاى اسلامى است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است.»
حضرت موسى به بنىاسرائیل گفت: شما بروید وارد شوید؛ همینقدر که وارد شدید و پشت به میدان نکردید، غلبه با شما است. پس مهم این است که پشت به میدان نکرد و میدان را حفظ و کار را دنبال کرد؛ خداى متعال هم قطعاً کمک خواهد کرد.
پس باید تمام ملتها قاطعانه بر اصول خود ایستادگی کنند و به هیچوجه به قدرتهای اروپایی و آمریکایی و دیگر ابرقدرتهای جهان توجه نکنند، زیرا اینان میخواهند روند قیامها را به نفع خود تغییر دهند.
چهار فرمان قرآن دربارهی انقلابهای اسلامی
این آیات مجموعاً چهار دستور مهم به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مؤمنین مىدهد:
1. تقوى: نخستین دستور در مورد تقوى و پرهیزکارى است که زمینهساز هر برنامهی دیگرى است. مىفرماید: «اى پیامبر تقواى الهى پیشه کن؛ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ»
حقیقت تقوى همان احساس مسئولیت درونى است و تا این احساس مسئولیت نباشد، انسان از هیچ برنامهی سازندهى دیگری پیروی نمىکند.باید توجه کنیم که منظور از این فرمان قطعاً همهی ابعاد تقوا است. لذا هر جامعهای باید روی همهی ابعاد تقوا سرمایهگذاری کند و برای هرکدام آنها برنامهریزی داشته باشد؛ یعنی تقوای فردی، تقوای اجتماعی، تقوای جمعی، تقوای سیاسی و ...
خداى متعال میفرمایند: «یا أیُّهَا الَّذینَ ا?مَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أعْمالَکُم وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم وَ مَنْ یُطِع ?للَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً» تقواى الهى را در رفتار، در گفتار، حتى در پندار خود باید رعایت کنیم. یعنى مراقب باشیم که در رفتار خود، در کردار خود یا در گفتار خود ذرهاى از رضاى الهى و حق، تعدى و تجاوز نکنیم.
به قول رهبر انقلاب: «غالباً وقتى گفته میشود تقوا، پرهیزگارى، ذهن انسان میرود به رعایت ظواهر شرع و محرمات و واجباتى که دم دست ما است؛ نماز بخوانیم، وجوهات شرعىمان را بدهیم، روزه بگیریم، دروغ نگوییم. البته اینها مهم است، همهاش مهم است، لیکن تقوا ابعاد دیگرى نیز دارد که غالباً ما از اینها غفلت میکنیم. در دعاى شریف مکارمالاخلاق یک فقرهاى در توضیح این ابعاد دیگر هست: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحمّدٍ وَ آلِهِ وَ حُلَّنى بِحِلْیَةِ ?لصّالِحینَ و ألْبِسْنى زینَةَ ?لْمُتَّقینَ» از خداى متعال درخواست میکند که: پروردگارا مرا با زیور صالحان زیور بده و با لباس پرهیزگاران ملبّس کن. خوب، این لباس پرهیزگاران چیست؟ آن وقت این شرح جالب است: «فى بَسْطِ الْعَدْلِ»؛ لباس پرهیزگاران در گستردن عدالت، «وَ کَظْمِ ?لْغَیْظِ»؛ در فروبردن خشم، «وَ إطْفاءِ النّائِرَةِ»؛ در فرونشاندن آتش؛ آتشهایى که بین افراد جامعه برمىافروزند. اینها تقوا است. «وَ ضَمِّ أهْلِ ?لْفرْقَةِ»؛ افرادى که از شمایند، اما جدا شدند، سعى کنید اینها را گرد بیاورید. این جزو موارد تقوا است.»
اینها مصادیقی از موارد تقوا بود و ما باید به جنبههای دیگر تقوا نیز بپردازیم که آیات و روایات به آنها اشاره دارند.
2. نفى اطاعت از کافران و منافقان: دستور دوم نفى پیروی از کافران و منافقان است. مىفرماید: از کافران و منافقان اطاعت مکن؛ «وَ لا تُطِعِ ?لْکافِرِینَ وَ ?لْمُنافِقِینَ». در پایان این آیه نیز براى تأکید مىگوید: خداوند عالِم و حکیم است؛ «إِنَّ ?للَّهَ کانَ عَلِیماً حَکیماً».
اگر خداوند فرمان ترک پیروى از منافقان و کافران را به تو مىدهد، بر اساس علم و حکمت بىپایان او است. هم او است که مىداند در این تبعیت و سازشکارى چه مصائب دردناک و چه مفاسد بىشمارى نهفته است. به هر حال، پس از تقوا و احساس مسئولیت، نخستین وظیفه شستوشوى صفحهی دل از اغیار و ریشهکن کردن خارهاى مزاحم از این سرزمین است.
این آیه خطاب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل شده که: اى پیامبر از خدا بترس و تابع کفار و منافقین نباش. البته این توجیه به نظر درست نمیآید که چنین احتمالی بوده که پیامبر با کفار و منافقین همکاری کند ولذا خداوند با نازل کردن این آیه از این احتمال جلوگیری کرده است، زیرا خداوند میدانسته که رسولش هیچوقت دست از وظیفهی خود برنخواهد داشت. پس شاید این آیه براى قطع طمع کافرین و منافقین باشد تا آنان بدانند که حضرتش از جانب خداى تعالى مأمور تبلیغ است و ممکن نیست دست از وظیفه و مأموریتش بردارد.
شاید این شبهه را نیز مطرح کنند که پیامبر صلیاللهعلیهوآله با مسیحیان سازش کرد و به آنها اجازهی ماندن در شهر را داد، پس خود پیامبر صلیاللهعلیهوآله هم اهل سازش بوده و هرجا که پای منافعش در میان بوده، حتی سازش هم میکرده. در پاسخ باید گفت که اولاً پیامبر صلیاللهعلیهوآله از مسیحیان جزیه میگرفت. ثانیاً هیچگاه بر سر اصول با هیچکس سازش نکرد. ایشان همیشه بر مبانی و اصولش محکم ایستاد و ذرهای از اصولش عقبنشینی نکرد. آنجایی هم که پیامبر صلیاللهعلیهوآله با دیگران وارد مذاکره میشد، از موضع قدرت وارد میشد و بر اصولش محکم ایستادگی میکرد.
خداوند میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ». این یک قانون الهی است که میتواند مهمترین عامل پیروزی انقلابهای منطقه باشد. ملتهای مسلمان با شعارهای اسلامی، نماز جماعت و جمعه و اللهاکبر انقلابشان را شروع کردند و اگر بر سر همین شعارها ایستادگی کنند، حتماً پیروزی قطعی با ایشان است.
3. تبعیت از وحى الهى: در سومین دستور، مسألهی تبعیت از وحى الهى مطرح است. مىفرماید: «از آنچه پیروى کن که از طرف پروردگارت به تو وحى مىشود؛ وَ اتَّبِعْ ما یُوحى إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ.» همچنین مراقب باش و بدان که «خداوند به آنچه انجام مىدهید، آگاه است؛ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً.»
باید طاغوتزدایى کرد تا حکومت اللَّه و نظام الهى جانشین آن شود، زیرا همیشه تأثیر عامل مزاحم، بیشتر از عامل مُعِدّ است. مثل این است که کسى غذاهاى مفید و مقوى مصرف کند، اما از آن طرف بهطور منظم یک سمّ یا میکروب را نیز وارد بدنش کنند؛ بدیهى است که غذاها اثر مطلوبى نخواهد داشت. پس نتیجه میگیریم که از بین بردن عامل مزاحم بسیار مهمتر از عامل مُعِدّ است. پس لازمهی تبعیت از وحی الهی، نفی طاغوتها و مستکبران عالم است.
نمیشود شعار برپایی عدالت را سر داد، ولی با نقضکنندگان عدالت پیمان بست. نمیشود شعار مبارزه با استکبار داد و با آمریکا که مظهر استکبار جهانی در عصر حاضر است، هم پیمان شد. نمیشود شعار دفاع از حقوق بشر را مطرح کرد و با فرانسه و ایتالیا که از بزرگترین ناقضان حقوق بشر هستند، دست دوستی داد.
رهبر انقلاب نیز خطاب به ملتهای مسلمان فرمودند: «هرگز به آمریکا و ناتو و به رژیمهاى جنایتکارى چون انگلیس و فرانسه و ایتالیا که زمانى دراز سرزمین شما را میان خود تقسیم و غارت کردند، اعتماد نکنید. به آنها سوء ظن داشته باشید و لبخند آنها را باور نکنید. پشت این لبخندها و وعدهها، توطئه و خیانت نهفته است. راه حل خود را خود با بهرهگیرى از سرچشمهى فیاض اسلام به دست آورید و نسخههاى بیگانه را به خودشان پس دهید.»
4. توکل بر خداوند: از آنجا که در ادامهی این راه، مشکلات فراوان و نیز تهدید و توطئه و کارشکنى بسیار زیاد است، چهارمین دستور را به این صورت صادر مىکند: «بر خدا توکل کن؛ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ.» «و همین بس که خداوند ولىّ و حافظ و مدافع انسان باشد؛ وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلاً.»
ما با توکل بر خدا میتوانیم نیروی ناچیز خودمان را به نیروی بینهایت پروردگار متصل کنیم تا کاملاً آسیبناپذیر شویم.
در این میدان که میدان مبارزه و کارزار است، انسان در انتظار این است که دشمن به او ضربه بزند و حمله کند، اما به خدا توکل مىکند و همهى قدرت و علم و هوشمندى و عقل خود را به کار مىگیرد و پیش مىرود. قرآن کریم میفرماید: «فَإذا دَخَلْتُمُوهُ فَإنَّکُمْ غالِبُونَ» حضرت موسى به بنىاسرائیل گفت: شما بروید وارد شوید؛ همینقدر که وارد شدید و پشت به میدان نکردید، غلبه با شما است. پس مهم این است که پشت به میدان نکرد و میدان را حفظ و کار را دنبال کرد؛ خداى متعال هم قطعاً کمک خواهد کرد.
رهبر انقلاب در توصیهای به ملتهای مسلمان فرمودند: «خطر هست، ولى راه مصونیت از آن نیز هست. توجه به خطر نباید ملتها را بترساند. بگذارید دشمنانتان از شما بترسند و بدانید که «إنَّ کَیْدَ ?لشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً»
حرکت ملتها هنگامی مصونیت کامل مییابد که تلاش و تدبیرشان توأمان با توکل بر خداوند متعال باشد؛ «إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ».